مجله اینترنتی باران
 
 
a.arzani@iran.ir
 

سالروز عملیات طریق القدس

و شهادت پاسداران رشید اسلام

شهید قربانعلی معتمدیان و شهید سلطانعلی قاسمی

گرامی باد.

عملیات طریق‌القدس در تاریخ ۸ آذر ۱۳۶۰ و در ساعت ۳۰ دشهرستان دشت آزادگان، واقع در غرب استان خوزستان، آغاز گردید. اجرای عملیات طریق‌القدس ۱۴ روز به‌طول انجامید و هدف نیروهای ایرانی از انجام این عملیات، آزادسازی شهر بُستان و روستاهای همجوار آن، همچنین تأمین امنیت مرز و نیز دسترسی به منطقه وسیع هورالهویزه بود.


برچسب‌ها: عملیات طریق القدس, شهید سلطانعلی قاسمی, شهید قربانعلی سَگوَند, معتمدیان
 |+| نوشته شده در  شنبه دوازدهم آذر ۱۴۰۱ساعت   توسط   | 

 

معرفی پاسدار شهید سلطانعلی قاسمی فرزند غلامحسین

زندگينامه شهيد : آنها كه حماسه ها را با جوهره خون خود رقم مي زنند و بر سينه سرخ رنگ تاريخ ، عشق به الله را نقش آفريني مي كنند و با فريادي عاشقانه خود قلب ها را جلا مي دهند باشد كه يادشان زنده بماند و فريادشان را وارثانه به گوش خفتگان رسانيد و همچون آنها اين راه پر نشيب و فراز را هموارتر نمود تا رهروان ديگر آسوده بروند و اين امانت را به امين ابديت بسپارند و اينك كه سال ها از يكي از اين حماسه ها خونين مي گذرد بياد دو تن از حماسه آفرينان آن يادواره اي مي نگاريم و طريقشان را تا فتح قدس ادامه مي دهيم كه اينان خود به اين اميد پا در ميدان كارزار نهادند و دشت بستان را با خون خود گلستان كردند.

آنها سلطانعلي قاسمي و قربان علي سگوند بودند كه به قربانگاه رفتند و درس استقامت را به ما آموختند . باشد كه يادشان را زنده نگه داشته و راهشان را صادقانه و خالصانه طي كنيم .

برادر شهيد قربانعلي قاسمي در روستا به دنيا آمد ، روستائي فقر زده با خانه هائي كه حكايت از درد و بيچاره گي مي كرد و صاحباني كه دم فروبسته . صبح تا شام جان مي كندند و شب هنگام خسته و كوفته به خانه بر مي گشتند و به اميد فردائي مشابه شب را به صبح مي رساندند اين حالت آنها تنها نبود ، همه روستاهاي اطراف نيز چنين بودند . پنجه ظلم چون پنجه هاي عقاب شكارگر فقط آماده دريدن بود و اگر ناله بلند مي شد در گلو خفه مي گرديد در چنين وضع اسفناكي در خانه اي كه فقط نور خدا روشنگرش بود تولد نوزادي قلب پدر و مادر رنج كشيده را خوشحال كرد و از عشق و محبتي كه به خاندان نبوت داشته نام او را سلطانعلي  گذاشتند.

از همان كودكي آثار هوش و ذكاوت در وجودش نمايان بود با وجود فقر خانواده و كمبود با سختي ها مي ساخت . دوره ابتدايي را در مدرسه ده به پايان رسانيد بعد از اتمام دوره ابتدايي بود كه با خانواده به شهرك شهید محمد منتظري كوچ كرد و به ادامه تحصيل در مدرسه راهنمايي شهرك پرداخت . و اين در زماني بود كه زمزمه هايي در مخالفت با رژيم منحوس شاهنشاهي بر مي خواست شهيد نيز چون در دوران زندگيش ظلم ظالم را ديده بود بر عليه طاغوت به مبارزه به همراه ديگر مردم پرداخت اول به پدر و مادر گوشزد مي كند كه اين رژيم غير قانوني و دشمن اسلام و قرآن است سپس در درياي خروشان فريادهاي از بند رستان راه پيمود تا دين خود را به اسلام ادا كند با شروع جنگ تحميلي و تشكيل ارتش بيست ميليوني از نخستين لبيك گويان هل من ناصر امام بود و با ثبت نام در ستاد بسيج شهرك اين رسالت را به عهده گرفت و دوشادوش ديگر ياران به ميدان مبارزه شتافت و داغ فتح سه روزه را در دل اهريمنان بر جاي نهاد چندين بار به جبهه رفت آشناي سنگر نشينان كرخه و تپه موشكي بود . خلق و خوي نيكويش را هنوز هيچكس فراموش نكرده است عشق به روحانيت در روح او بود و عشق به امام و رهبري تمام وجودش را تسخير كرده بود ، ياران امام را همچون خودش دوست داشت . هميشه حرف از بهشتي و رجائي بود بعد از شهادتشان چه شعله اي كه به جانش فتاد و بيقرار شد و يك لحظه هم آرام نداشت كلامش جبهه و آرزويش شهادت بود دقيقه شماري مي كرد تا زماني برسد تا او هم در خون خود بغلطد تا اين پيكر خاكي را با خاكهاي خونين ميدان نبرد بيالايد.

در ستاد شهرك اولين كسي كه اعلام آمادگي نمود تا به جبهه اعزام شود او بود اما يك مشكل داشت و آن هم تحصيل بود كه نمي دانست به مدرسه برود يا به جهه كه جبهه را انتخاب نمود . در دوران آموزش نظامي هر كسي كه با او برخورد مي نمود مجذوب او مي شد . روي اكثر بچه ها و حتي فرمانده گروهان اثر گذاشته بود انگار كه مي دانست لحظه ها و روزهاي اقامتش در اين جهان را مي گذراند . در عمليات آزاد سازي شهر بستان پس از يك سال و چند ماه اشغال توسط دشمن زبون بعث عراق ، آنروز غروب و شب عمليات كه همه دوستان يكديگر را در آغوش مي كشيدند او هم با شور ديگر ياران همراه را در آغوش گرفته و با آنها وداع مي كرد . اشك در ديدگانش جمع گشته و مي گفت اگر شهيد شديد مرا شفاعت كنيد ولي ديديم كه با طلوع خورشيد صبح روز عمليات بدنش آماج گلوله خصم زبون قرار گرفت . در آخر صف نيروها حركت مي كرد و از خاكريز خودي گذشته بود كه مورد اثابت تركشها ي توپ دشمن قرار گرفت و چون گلي پر پر گشت و با خون خود آب باران را سرخگون نمود . آنهايي كه در آخرين لحظات بالاي سرش رسيده اند احساس كرده اند كه دارد با يك نفر حرف مي زند و اظهار مي دارد مرا بلند نكنيد ولم كنيد كه امام زمان دارد با من حرف مي زند آري  چنين كساني شايسته اند كه به ديدار دوست بشتابند و به مقام عندالهي برسند چنين كسي كه آخرين كلامش اين است كه اي برادر به مادرم بگو كه ترا خيلي دوست دارم ولي نه به اندازه امام و با گفتن اين سخن پرواز مي كند و به سراي يار ميشتابد.

روح تابناكش با اولياء خداوند قرين باشد . ـ آمين يا رب العامين .

شهید سلطانعلی قاسمی  فرزند غلامحسین

متولد : ۱۳۴۴ عضو بسیج عشایر

شهادت :  1360/9/13

عملیات پیروزمندانه طریق القدس  -- جبهه بستان

مدفن گلزارشهداء بقعه متبرکه محمد بن جعفر طیار ع

منبع  : سایت لاله های عاشق دزفول

http://www.shamimdel.ir/   نویسنده آقای منوچهر مهدی پور

 

 


برچسب‌ها: شهید سلطانعلی قاسمی
 |+| نوشته شده در  سه شنبه چهاردهم آذر ۱۳۹۶ساعت   توسط   | 
  بالا