مجله اینترنتی باران
 
 
a.arzani@iran.ir
 

ویلچر نشین

قسمت نوزدهم

حدودا 15 فروردین ماه سال 1361 بود، بعد از اتمام عملیات فتح المبین یک روز فرمانده پایگاه بسیج شهرک سردار کاوندی در جمع بسیجی های پایگاه گفت اعزام نیرو داریم، هر کس آمادگی دارد ثبت نام کند.

حدود 20 نفر از بچه ها ثبت نام کردند.

در جمع ما 2 تا دو برادری بود که این 4 نفر دوست داشتند به جبهه بروند. یکی از آن دو برادری ها احمد و محمود یوسفی بودند. محمود می گفت من می خواهم بروم، احمد هم می گفت می خواهم بروم!

آقای کاوندی به آنها گفت یکی نفرتان برود اما محمود اصرار می کرد من باید بروم، احمد هم همین طور . آقای کاوندی به احمد گفت شما که متأهل هستید بمانید ، برادر بزرگتر هم بود . البته پیشنهاد این حرف را محمود یوسفی داد . به او گفت تو که زن و بچه داری باید بمانی و من که مجرد هستم بروم ! آقای کاوندی هم تایید کرد ، اما احمد اصرار می کرد که نه، من باید بروم! از این اصرار و از محمود انکار و از محمود اصرار و از احمد انکار... بالاخره کار به اینجا رسید که گفتیم قرعه کشی بشود. قرعه ی اول را زدیم ، اسم محمود درآمد ، احمد جرزنی کرد گفت نه آقا این را قبول ندارم ، شما زد و بند کردید باید دوباره قرعه کشی کنید ، دوباره قرعه زدیم باز هم اسم محمود درآمد ، بار سوم به او گفتیم احمد آقا این سومین بار است! هرچه شد و هر کس درآمد او برود . قرعه سوم را زدیم، باز هم اسم محمود درآمد ! احمد دیگر تسلیم شد و محمود انتخاب شد که برود .

مشابه این ماجرا را صفرعلی قاسمی راد و برادرش باخدا قاسمی راد داشتند. باخدا برادر بزرگتر و متأهل بود و صفرعلی مجرد بود. همین قصه تکرار شد. کار اینها هم به قرعه کشی رسید. اتفاقاً اینها هم در چند نوبت قرعه کشی کردند که در دو بار اسم صفرعلی درآمد . اینها هم جزء بچه هایی بودند که اعزام شدند . بنده بودم، احمد رکیده که از بچه¬های شوش بود ولی اقوامش در شهرک ما به عنوان جنگ زده بودند . علیرضا حیدری ، حسین قاسمی ، موسی عبداللهی ، نبی داسدار ، محمود کرمی ، حاج نظام جیبری که آن موقع به لحاظ سنی حول و حوش 60 سال سن داشت و در واقع جزء پیررزمندگان دفاع مقدس بودند . بعدا احمد زارع و یحیی غلامی هم به ما پیوستند اینها روز اول نبودند یعنی می خواستند بیایند ولی آقای کاوندی ، فرمانده ی پایگاه، اجازه نداد و گفت شما در عملیات فتح المبین بودید و الان به شما نیاز داریم و پایگاه خالی می ماند اینها جزء شورای پایگاه بودند. دوستان دیگری هم که با ما بودند.

لحظه¬ای که داشتیم حرکت می کردیم، آقای یوسفعلی ارزانی قلعه نوی که سر کار برمی گشت ما دید که عازم هستیم، بدو بدو به دنبال ما آمد. در حالی که یک لقمه نان دستش بود و می خورد، داخل ماشین پرید ایشان هم متأهل بودند و 2-3 تا بچه داشتند.

کارگر شرکت نیشکر هفت تپه بودند. برادرشان رسول که بعداً جانباز و آزاده شدند، هم به عنوان یک پاسدار در عملیات شرکت کرده بود . وقتی ایشان به دنبال ما می دوید تا سوار ماشین شود ، پدرش هم به دنبالش می دوید که بابا نرو !

برادرت رسول رفته و هنوز آنجاست!

گفت رسول برای خودش رفته و من هم برای خودم می روم!

گفت بابا تو زن و بچه داری! چه کارشان کنیم؟ چند بچه قد و نیم قد داشت. یوسفعلی به او گفت که آنها را به خدا می¬سپارم ! مگر خدا نگفته هرکس جهاد کند، خودم از خانواده اش محافظت می¬کنم . ایشان هم بدون توجه به حرف پدر پرید توی ماشین و حرکت کردیم و پدر هم داشت نگاه می¬کرد و ما دورتر می شدیم .

+بصیرت

⬅️ ادامه دارد...

 |+| نوشته شده در  یکشنبه چهارم آبان ۱۴۰۴ساعت   توسط   | 

زندگینامه شهیده سوسن سگوند ( احسانی )

در سال ۱۳۵۱ و در تابستان گرم و سوزان در خانواده ای زحمت کش و با ایمان دختری به دنیا آمد که نامش را سوسن گذاشتند.

از دوران طفولیت با بقیه فرق داشت ٬وقتی بزرگتر شد با سن کم نمازش را به موقع می خواند٬همیشه وضو می گرفت ودختری مهربان و دوست داشتنی بود تا اینکه جنگ آغاز شد و او که به همراه خانواده در مزرعه بودند مورد اثابت ترکش گلوله های بعثی قرار گرفت و در سال ۱۳۵۹قلب کوچکش در سن ۸ سالگی از تپش ایستاد وبه خیل شهیدان راه خدا پیوست.


برچسب‌ها: شهیده سوسن سگوند, احسانی
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه هفدهم مهر ۱۴۰۴ساعت   توسط   | 

بأَیِّ ذنبٍ قُتِلَت؟!

به کدامین گناه ؟

شهیده سوسن سگوند (احسانی )

ولادت : 1350 شهادت هفدهم مهر 1359

حمله توپخانه ای به مزارع شهر منتظران دزفول


برچسب‌ها: شهیده سوسن سگوند, احسانی
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه هفدهم مهر ۱۴۰۴ساعت   توسط   | 

مادر شهید :

علی اهل نماز بود، بسیار مهربان و سر به زیر بود، حلال و حرام خدا را رعایت می کرد. به مسائل دینی اهمیت می داد.

ولادت : 1345

شهادت : دوم مهر ماه 1365

منطقه زبیدات


برچسب‌ها: شهید, علیرضا احمدی قلعه چیتی
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه سوم مهر ۱۴۰۴ساعت   توسط   | 

گزارش جلسه انتخاب هیئت رئیسه شورای اسلامی

تاریخ جلسه: جمعه، ۲۴ مرداد ماه 1404

موضوع: انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای اسلامی، سال پنجم دوره ششم شوراها

شرح جلسه:

جلسه انتخاب هیئت رئیسه شورای اسلامی در تاریخ فوق‌الذکر، با حضور کلیه اعضای محترم شورا تشکیل شد. در آغاز جلسه، فرصتی به همه اعضا داده شد تا در صورت تمایل، برای تصدی هر یک از مسئولیت‌های هیئت رئیسه اعلام آمادگی و کاندیداتوری نمایند.

پس از بررسی و تبادل نظر،سایر اعضای محترم برای پست ریاست کاندیدا نشدند. شماری از اعضا با توجه به اینکه این دوره، سال پایانی فعالیت شورا بوده و تنها چند ماه تا پایان آن باقی مانده است، پیشنهاد حفظ ترکیب هیئت رئیسه سال گذشته را مطرح نمودند.

پس از اطمینان از عدم تمایل سایر اعضا به کاندیداتوری و حصول اطمینان از توافق جمعی بر حفظ ترکیب پیشین، این پیشنهاد به اتفاق آرا و با ذکر صلوات به تصویب رسید. با این حال، دو نفر از اعضای محترم، علیرغم تایید کلی مصوبه،بنا به دلایلی که مطرح نمودند، درخواست نمودند که مخالفت ایشان با این تصمیم در صورتجلسه ثبت گردد.این اقدام خود نمادی از احترام به همه آراء در فضای یک نهاد عمومی است، لذا مصوبه به شرح زیر به امضای همه اعضاء رسیده و برای تصویب نهایی به هیئت تطبیق ارسال شد.

ناصر کرمی رییس شورا

حاج غلامعلی عباسی نائب رئیس شورا

دکتر رضا یوسفی نماینده شورا در شورای شهرستان

موافقین:

غلامعلی عباسی

رضا یوسفی حاجی آباد

ناصر کرمی

مخالفین:

محمدحسین قاسمی راد

محمد امامی زاده

نکات قانونی:

برابر با آیین‌نامه داخلی شورا، برای تصویب هر مصوبه، موافقت حداقل سه نفر از پنج نفر اعضای شورا الزامی است.

روابط عمومی شورای اسلامی شهر منتظران

اخبار شهر منتظران


برچسب‌ها: انتخابات, شهر منتظران دزفول
 |+| نوشته شده در  جمعه سی و یکم مرداد ۱۴۰۴ساعت   توسط   | 

ولادت : 1341

تاریخ جانبازی :1361 عملیات بیت المقدس

شهادت : هشتم مرداد 1377


برچسب‌ها: وصیت نامه شهید, جانباز شهید حسین خرمی
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه هشتم مرداد ۱۴۰۴ساعت   توسط   | 

موضوعات داغ

فقط یک دست . . .

روایت تکان دهنده ی شهید محمود فرزانه

فقط یک دست . . .

بعد از اینکه خبر حادثه اتوبوس گردان بلال را به ما دادند و گفتند که محمود هم جزء نیروهای اتوبوس بوده، از ما خواستند تا جـــهت شناسایی پیکرش برویم به معراج شهدای اهواز. قبلاً شنیده بودم که محمود بارها و بارها به برخی از دوستانش گفته است که دوست دارم پیکری نداشته باشم و پس از شهادت از پیکرم چیزی باقی نماند و یا اینکه پیکرم اصلاً پیدا نشود و حتی در وصیتنامه اش هم به این موضوع اشاره کرده بود و همین قدری مرا نگران می کرد.

وقتی به معراج شـــهدا اهواز رسیدیم، شاهد اجابت خواسته و آرزوی محمود بودم. خبری از پیکر محمود نبود. حدود پنج ـ شش کیلو از اعضای مختلف بدن از جمله یک دست که از بازو قطع شده بود را به ما نشان دادند و گفتند که اینها مربــوط به هشـــت شهید است.

پیشنهاد دادند که آنها را در یک محل به خاک بسپاریم و برای هریک مزاری به صورت یادبود ببندیم، ولی من قـبول نــکردم و با ناراحتی بــه خانه برگشتم. مستأصل شده بودم. نمی دانستم باید چکار کنم؟! دست به دعا برداشتم و از صمیم قلب و با گریه از خداوند خواستم که گره این مشکل را خودش وا کند!

شــب در عالم خواب دیــدم کــه همه نیروها سوار بر اتوبوس شده اند و محمود هم آرام بر روی صندلی نشسته است. موشک درسـت از عقب اتــوبوس به ماشین بــرخورد کرد و دست محمود از بازو قطع و حدود پنجاه متر دورتر پرت شد.

صبح که از خواب بیدار شدم بلافاصله به معراج شهدای اهواز رفتم. به همان دست بریده اشاره کردم وگفتــم: « ایــن دست، یقیناً دست محمود است، آن را بدهید تا تشییع کنیم.

با درخواست من موافقت کردند و دست محمود را آوردیم و پس از تشییعی باشکوه در گلزار شهدای محمد ابن جعفر طیار (ع) به خاک سپردیم.

راوی:احمد فرزانه

 |+| نوشته شده در  دوشنبه ششم اسفند ۱۴۰۳ساعت   توسط   | 

یادوارهٔ ۳۷ شهید سرافراز شهر منتظران

و سالگرد شهادت سردار شهید حاج فریدون غلامی

سخنران: سرتیپ پاسدار حاج حسن شاهوارپور

فرماندهی معظم سپاه حضرت ولی‌عصر استان خوزستان

مداح: حاج سید محمد امام

چهارشنبه ۱۷ بهمن‌ماه ۱۴۰۳؛ ساعت ۲۰:۰۰

زینبیه شهر منتظران

ستاد برگزاری یادواره شهدای شهر منتظران

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


برچسب‌ها: شهر منتظران دزفول, یادواره شهدا
 |+| نوشته شده در  سه شنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۳ساعت   توسط   | 

مرکز مثبت زندگی شهر منتظران با توجه به شروع سال تحصیلی، اقدام به تهیه و توزیع 140بسته لوازم التحریر و کوله پشتی مدرسه، ویژه افراد نیازمند و تحت پوشش نموده که این وسایل طی جشن باشکوهی در ایام مبارک هفته وحدت و میلاد باسعادت پیامبر اکرم (ص)با حضور دانش آموزان عزیز، معاونت محترم بهزیستی دزفول ، ریاست محترم شورا و پرسنل محترم مثبت زندگی شهر منتظران توزیع گردید.

لازم به ذکر است که مرکز مثبت زندگی بهزیستی شهر منتظران جهت خدمت رسانی به روستاهای بخش مرکزی دزفول از سال 99 فعالیت خود را جهت ارائه خدمات به جامعه هدف بهزیستی و نیازمندان و معلولین شروع نموده و تا کنون خدمات زیادی از جمله وام بلاعوض ودیعه مسکن ،وام خوداشتغالی ، مبالغ بلاعوض تعمیر مسکن روستایی و منازل معلولین، اعزام تعدادی از خانم های سرپرست خانوار به مشهد، توزیع بیش از 2000 بسته معیشتی، تهیه ویلچر و واکر و.... که ماهانه در اختیار خانواده‌ها قرار میگیرد.

دفتر مرکز مثبت زندگی وابسته به بهزیستی شهرستان دزفول، در شهر منتظران، بلوار شهدا قرار دارد، افراد واجد می توانند به این مرکز مراجعه نمایند.

 |+| نوشته شده در  جمعه سی ام شهریور ۱۴۰۳ساعت   توسط   | 

دیدار با خانواده محترم شهیدان ابراهیم غریبی و یوسفعلی ارزانی

همزمان با ۳ خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر و عملیات بیت المقدس و در راستای گرامیداشت یاد و خاطره شهدا و تکریم خانواده های محترم و معزز آنها؛ دیدار با خانواده های محترم شهیدان ابراهیم غریبی و یوسفعلی ارزانی از شهدای شهر منتظران در عملیات بیت المقدس برگزار گردید.

این دیدارها به همت پایگاه مقاومت بسیج شهید محمد منتظری و هیئت رزمندگان اسلام بخش مرکزی دزفول انجام پذیرفت.

_____________________________

رسانه فرهنگی پایگاه بسیج شهر منتظران دزفول

 |+| نوشته شده در  پنجشنبه هفدهم خرداد ۱۴۰۳ساعت   توسط   | 
مطالب قدیمی‌تر
  بالا